ناخدا در گل

ساخت وبلاگ
هر دختری باید طعم 35 سالگی رو بچشه. ترکیبی عجیب از چیزهایی که میدونی قطعا نمی خوای و قاطعیت برای رسیدن به چیزهایی که حق خودت میدونی. واقع بینی پذیرفتن نرسیدن به چیزایی که محدودیت عملی داری و بلندپروازی رسیدن به چیزایی که دلت رو شاد می کنه. حس قدرت و شجاعت و زیبایی، که گاه گاهی زیر پای خستگیها و بی م ناخدا در گل...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدا در گل دنبال می کنید

برچسب : لحظه,شگفت,عزیمت, نویسنده : nakhodadargelo بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:18

پاهایش از روی زمین بلندش کرده اند. پاهایی کشیده و خوش تراش. ساقهایی که سالها آرزویش را داشتم. پوست  خال خالی. زرد خوشرنگی که مثل مخمل کشیده شده روی عضله هایی که از فرط ظرافت دیده نمی شوند. دلت می خواهد دست بکشی و ضربان ظریف قلب قدرتمندش را ببینی که چطور هم تا ته استخوانهای پا را خون می رساند و هم خو ناخدا در گل...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدا در گل دنبال می کنید

برچسب : رویا, نویسنده : nakhodadargelo بازدید : 166 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:18

میون این همه سرگردونی، 

دل من گرفته، ماه پیشونی!!

بیا. باز، دوباره، بی تابم کن. میون اشک چشام خوابم کن!

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۵ساعت 17:14  توسط ناخدا  | 
ناخدا در گل...
ما را در سایت ناخدا در گل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nakhodadargelo بازدید : 136 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:18

دی خیال تو بیامد به در خانه دل          در بزد گفت بیا در بگشا هیچ مگو دست خود را بگزیدم که فغان از غم تو            گفت من آن توام دست مخا هیچ مگو تو چو سرنای منی بی‌لب من ناله مکن             تا چو چنگت ننوازم ز نوا هیچ مگو گفتم این جان مرا گرد جهان چند کشی              گفت هر جا که کشم زود بیا ه ناخدا در گل...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدا در گل دنبال می کنید

برچسب : پیمانٍ,سکوت, نویسنده : nakhodadargelo بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:18

اگر نه باده غم دل ز ياد ما ببردنهيب حادثه بنياد ما ز جا ببرداگر نه عقل به مستی فروکشد لنگرچگونه کشتی از اين ورطه بلا ببردفغان که با همه کس غايبانه باخت فلککه کس نبود که دستی از اين دغا ببردگذار بر ظلمات است خضر راهی کو مباد کاتش محرومی آب ما ببرددل ضعيفم از آن می‌کشد به طرف چمنکه جان ز مرگ به بيمار ناخدا در گل...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدا در گل دنبال می کنید

برچسب : افسوس, نویسنده : nakhodadargelo بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:18

فقط تو را دوست می داشته ام در تمام طول این سالها. هر چه سرم را گرم کرده ام به هر چیز دیگر، بی اثر بوده انگار. عشق را تو یادم دادی. و شگفتا که تا بودی، اصلا نفهمیدم با من چه کردی.وقتی رفتی، کم، کم، کم... هویدا شد اثر ضربه های قلمت که آرام آرام مرا از دل سنگ کشیده بودی بیرون، زیر نور، در معرض هوا.... ناخدا در گل...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدا در گل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nakhodadargelo بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:18

چنان چون شیری می غرد و افسار به دست کس نمی سپارد

به طعمه ای که برایش انداخته ام خو نمی کند، به دنبال شکار است، بوی خون تازه به تکاپو می اندازدش تا افسار بگسلد و بخروشد و بدرد

و شگفتا که شکار هم سیرش نمی کند، بلکه درنده ترش می کند از برای صید دیگر.

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۵ساعت 9:23  توسط ناخدا  | 
ناخدا در گل...
ما را در سایت ناخدا در گل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nakhodadargelo بازدید : 105 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:18

از فیسبوک

از توییتر

از تلگرام

و سایر شبکه های اجتماعی لابد.

راست و دروغش هم معلوم نیست. تو چشم و دلت را روشن کن به این دلخوشکنکها و گلشن کن خانه دل را.

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۵ساعت 17:49  توسط ناخدا  | 
ناخدا در گل...
ما را در سایت ناخدا در گل دنبال می کنید

برچسب : آورده,راوی, نویسنده : nakhodadargelo بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:18

اگر نه باده غم دل ز ياد ما ببردنهيب حادثه بنياد ما ز جا ببرداگر نه عقل به مستی فروکشد لنگرچگونه کشتی از اين ورطه بلا ببردفغان که با همه کس غايبانه باخت فلککه کس نبود که دستی از اين دغا ببردگذار بر ظلمات است خضر راهی کو مباد کاتش محرومی آب ما ببرددل ضعيفم از آن می‌کشد به طرف چمنکه جان ز مرگ به بيمار ناخدا در گل...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدا در گل دنبال می کنید

برچسب : تنها,سوال, نویسنده : nakhodadargelo بازدید : 144 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:18

گفت : با من صنما، دل یکدله کن. گر سر ننهم، وانگه گله کن. گفتم: مجنون شده ام، از بهر خدا،زان زلف خوشت، یک سلسه کن! (گله گذاشتم!) گفت: سی پاره به کف، در چله شدی؟؟؟ (ای وای چه خبطی!!!) سی پاره منم!! ترک چله کن. مجهول نرو، با غول مرو. زنهار سفر با قافله کن. (جانا نصیحت.) گفتم: ای مطرب دل، زان نغمه خوش، ناخدا در گل...ادامه مطلب
ما را در سایت ناخدا در گل دنبال می کنید

برچسب : خودتی, نویسنده : nakhodadargelo بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:18